فضای کار مدرن و حرفهای، مصاحبه با مدیریت وِرکلَب: کار کردن درحال تغییر است. آنچه که در گذشته برای یک دفتر اساسی بود (یک میز، رفت و آمد، قهوهی بد)، توسط نسل جدیدی از فضاهای کار و انتظارات کارمندان، زیر سوال رفته است. روش کار ما درحال تجربهی اختلالی است که باعث میشود بپرسیم: چرا اینقدر طول کشید؟ در سلسلهی کار/زندگی ، ما به گفتگو با کسانی پرداختهایم که چهرهی فشار کار مدرن را تغییر میدهند و کاری میکنند که بسیار بسیار خوب به نظر برسد.
ممنون که ما رو دعوت کردی! ابتدا، کمی در مورد خودت و کاری که میکنی و این که چگونه مالک موسس وِرکلَب شدهای به ما بگو.
اسم من کریستینا دیسلر (Christina Disler) است و من بنیانگذار وِرکلَب (WERKLAB) هستم. در سال 2010 من خیلی زود از دانشگاه به خانه آمدم و هیچ وقت تحصیلاتم را تمام نکردم. پدر من خیلی رک میگفت: «تو نباید شغل مبلمان داشته باشی. تو میتوانی شغلی مرتبط با رشتهی خودت داشته باشی». در مدت یک هفته از بازگشت به خانه، من در یک زندان بتونی در مرکز برنامه نویسی دوربینهای امنیتی فرودگاه YUR بودم.
حضور در این زمینه باعث برانگیخته شدن علاقهی من به نیروی انسانی شد. شروع کردم به دیدن و درک چالشهایی که کارمندان و تکنسینها با آن روبه رو هستند. من در BCIT نام نویسی کردم و سپس برنامه ی هدایت سازمانی را در UBS اجرا کردم تا به درک بهتری از نحوهی هدایت موثر تیمها از طریق تغییر برسم. من واقعا میخواستم شرکت پدرم «اکشن بیاماس» را به مکانی بهتر برای هر کسی که آنجا کار میکرد، تبدیل کنم. این دورهای از حضور من در آنجا بود که با وضعیتی روبه رو شدم که منجر به جرقهی ورکلب شد.
«تا سال 2020، 40% از نیروی کار، شامل کارکنان مستقل، پیمانکاران، کارمندان آزاد و مالکین تنها خواهند بود.»
روند به وجود آمدن انجمن ورکلب
این در سال 2011 بود و من این فکر را به یاد میآورم: « وایسا … کمتر از یک دهه با آن فاصله است». در همین حال، من درحال کار روی تغییر انتظارات در مورد رابطهی کارفرما و کارمند بودم. مدیران پروژه و فروشندگان به طور فزایندهای میخواستند، نماینده باقی بمانند.
در همین زمان، خواهر من در اروپا زندگی میکرد. او به من زنگ زد تا در مورد این شرکت و همکاری که «اسپیسز» نامیده شد، با من صحبت کند. این مفهوم به ویژه برای بازار «ونکوور» منطقی به نظر میرسید. خرید یا کرایهی فضا در اینجا بسیار گران است. فارغ از تعداد بنگاهها، من با عنصر انسانی بسیار همتراز بودم. من در مورد مردم، احساساتی هستم: کمک کردن به ظرفیت آنها، برقراری ارتباط انسانی. هنگامی که تصمیم به انجام آن گرفتم، یک فضا تامین کرده و ظرف دو ماه آن را تجهیز کردم.
پیش از این شما گفتهاید که «نگهداشتن فضا برای آسیب پذیری» مرکزیت ورکلب است. این امر چگونه بر نیروی کار مدرن تاثیر میگذارد؟
این کار دارای چند لایه است. در وِرکلَب، ما میخواهیم هر کس با دیگران همانگونه ارتباط برقرار کند که پیش از ارتباط با افراد حرفهای، برقرار میکرده است. وقتی هر یک از اعضای جدید به ما میپیوندد، فرمهایی را پر میکند که هیچ ارتباطی با شغلشان ندارد. سوال دقیقا این است: «چه چیزی شما را به شما تبدیل میکند»؟ این فرآیند کاربردی، یک گروه واقعا هماهنگ ایجادکرده و به امنیت احساسی فراگیر در فضا کمک میکند.
یک چیز درجه یک، نوآوری، خلاقیت و کنجکاوی را هدایت میکند. برای برداشتن آن چیزها، شما مجبورید آسیب پذیری را بهبود دهید. ترسناک است که چیزهای جدید را امتحان کنید و فراتر از آنچه میدانید، کار کنید. این چیزی است که بخش بنیادین اخلاق و صفات ماست و یکی از چیزهایی است که مرا فوقالعاده به هیجان میآورد. در ورکلب، ما به صراحت به اعضای خود میگوییم که میخواهیم آنان را تشویق کنیم که از وسط رنج تلاش برای چیزهای جدید، عبور کنند.
هنگام انتخاب محل و تجهیز فضای ورکلب، چه چیزی تلاش شما را هدایت کرد؟
ونکوور بسیار زیباست. ما اقیانوس داریم، کوه داریم، محیط ما بسیار حیرت انگیز است. با این حال، ما این را در فضاهای کاری خود، منعکس نمیکنیم. این موضوع همیشه باعث تامل من بوده است.
نور طبیعی [در محیط وِرکلَب]، یک چیز بسیار کلیدی است. نصب شیشه در تمام اتاقهای جلسه به کارمندان ما این اجازه را میدهد تا بدون اهمیت از اینکه کجا هستند، با فضای بیرون ارتباط داشته باشند. حتی از اتاق نشیمن نیز میتوانید از وسط اداره، کوهها را ببینید. من میخواستم محیطی بسازم که سیال بودن را ترویج دهد؛ زیرا همچین فضایی میتواند ذهن شما را برای درک و انجام مسائلی که در آنها گیر کردهاید باز کند. افراد دوست ندارند حسی مانند ماهی ساردین داشته باشند.
- همچنین، فضا به گونهای طراحی شده است که هر چقدر بیشتر بروید، ساکتتر باشد. هر کاری که ما در این فضا انجام دادیم، هدفی داشت. اگر چیزی مفهومی ندارد، اگر دلیلی برای آن وجود ندارد، چرا ما آن را داشته باشیم؟
برای دستیابی به چه چیزی برای افرادی که برای کار به اینجا میآمدند، تلاش میکردید؟
شغل من این فضا نیست. شغل من، این انجمن است. هر روز بر اساس این که چه کسی آنجا کار میکند، شکل کار عوض میشود. این یک موجود زنده است که نفس میکشد. ما در یک دنیای به هم پیوسته زندگی میکنیم؛ اما نسل ما، مایل به ارتباط چهرهبهچهره است. وقتی من اعضای جدید را ملاقات میکنم، همیشه به دنبال راههایی هستم تا آنان را به سایر افرادی که در محیط ما هستند، وصل کنم. من چند خط معیار کوچک پیدا میکنم، مانند: «والدین شما در سنگاپور کار میکردند». آن را پیدا کن، آن را فعال کن و اجازه بده با هم بیایند. وقتی میبینم اعضا دوست شدهاند، قلب من آواز میخواند.
آیا شما نوع یا حرفهی مشخصی دارید که ورکلب را به جلو بکشاند؟
ما قطعا شاهد یک تعریف مربوط به نسل هستیم. از آنجا که ما از یک فرآیند کاربردی استفاده میکنیم، واقعا قادر به ایجاد فرهنگ ورکلب هستیم. تناسب فرهنگی بسیار مهم است. من میخواهم هر کسی که به این فضا میآید، بتواند با فراخ بال، رهبری کند و به روش خاص خود، ارزش افزوده ایجاد کند. این دلیل آن است که من همیشه میخواهم بدانم آنها چه احساساتی دارند. لازم نیست که بدانید چگونه صورتحسابشان را پرداخت میکنند؛ اما من معمولا به سرعت تجسم میکنم که چه چیزی باعث خودنمایی آنها میشود و چه چیزی به آنها انرژی میدهد.
آیا تجربیات شما به عنوان متخصص HR، بر تصمیمات شما در مورد افتتاح، تجهیز و راهاندازی این محیط کاری، تاثیر داشت؟
من فکر میکنم آنجا تاثیر زیادی روی مهارت داشت. وقتی شما فرهنگ شرکت را میسازید، این مشابه ساختن اجتماع است. من هیچ وقت در مورد سیاست و روش، حساس نبودم؛ اما بدون تردید در مورد ظرفیت انسانی حساس بودم و به مردم کمک میکردم تا به آرزوهایشان برسند؛ حتی اگر این به معنای حضور در شرکت ما نبود.
من همچنین شروع به درک این موضوع کردم که 9-5 (ساعت کاری شرکت) روز کاری، دیگر به صورت پیشفرض نیست. در ورکلب، ما تلاش میکنیم تا فضای کاری ایجاد کنیم که بخشهای خود مراقبتی و زندگی اجتماعی خودمان را فدا نکنیم. حالا که تا ساعت 9 شب کار میکنید، چه چیزی را از دست دادهاید؟ ما میخواهیم آن را به روز شما تزریق کنیم. به طور مثال، وقتی ما این جا یوگا انجام میدهیم، بسیار خوشحال میشوم وقتی کسی قبلا هرگز یوگا انجام نداده است و من یک فضای امن ایجاد کردهام تا آنها چیزهای جدید را امتحان کنند.
چه چیزی در مورد اقتصاد کاری مدرن است که الهام بخش شماست؟ امید دارید که فضای شما چه چیزی را در افراد برای استفاده، پرورش دهد؟
نسل هزارهی جدید، «نسل صاحب حق» نامیده شده است. من عاشق این حس خود مختاری هستم که در آنجا به وجود آوردهایم؛ که ما ایدهای داریم و براساس آن اجرا میکنیم. مردم دهه هاست که از تلاش برای چیزهای جدید، هراسناکاند و همهی این خدمات خلاقانهی زیبا به خاطر همتایان ما شکوفا شدهاند. محل کار روزانهی مدرن، ناچار است به این احترام بگذارد. ما موجودات احساساتی هستیم. فضای متفاوت، احساسات متفاوت و حالتهای متفاوتی را برمی انگیزد. تغییر فضای شما میتواند یک چشم انداز کاملا جدید به شما بدهد.
امیدوارم با خواندن این مطلب، نکات مفیدی برای ایجاد محیط کاری پویاتر و همچنین تعامل بهتر با کارکنان شرکت خود به دست آورده باشین، حتما نظرات و پیشنهادات خودتان را در این ضمینه با ما به اشتراک بگذارید.